جدول جو
جدول جو

معنی کن من - جستجوی لغت در جدول جو

کن من
نوعی نفرین، زمین یا ساختمان خراب شده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مِ مِ)
حکایت صوت کسی که ندانسته ای را گوید. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به من من کردن شود
لغت نامه دهخدا
انجام بده و انجام مده (قیاس کنید افعل و لاتفعل)، امر و نهی، کسی که در امور مردد باشد، صاحب حکم نافذ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از من من
تصویر من من
سخن جویده جویده و تو دماغی تانی و درنگ بسیار در سخن گفتن: (شنوندگان او یعنی سید میران و هما از من منهای نا مفهومش رو هم رفته چیزهایی که باید بفهمند فهمیدند.) (شام. 363)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از من من
تصویر من من
((مِ مِ))
سخن جویده جویده، تأنی و درنگ بسیار در سخن گفتن، تمجمج
فرهنگ فارسی معین
نفرینی به معنی: خانه به خانه شده، در به در شده، آبادان
فرهنگ گویش مازندرانی